نتایج جستجو برای عبارت :

به عنوان بزرگ‌ترین آرزوم

اعتراف ابن حجر مکی به فضائل امام موسی کاظم علیه السلام
ابن حجر مکی از علمای بزرگ اهل تسنن و دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام در کتابی که بر ضد شیعه نوشته است می‌نویسد:
موسى الكاظم وهو وارثه علما ومعرفة وكمالا وفضلا سمی الكاظم لكثرة تجاوزه وحلمه وكان معروفا عند أهل العراق بباب قضاء الحوائج عند الله وكان أعبد أهل زمانه وأعلمهم وأسخاهم.
موسی کاظم (علیه السلام) علم و معرفت و فضل و کمال را از پدرش به ارث برد و در اثر عفو و گذشت و بردباری که از خود
دانلود آهنگ سامان جلیلی دنبال من نگرد
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * دنبال من نگرد * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , سامان جلیلی باشید.
دانلود آهنگ سامان جلیلی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Saman Jalili called Donbale Man Nagard With online playback , text and the best quality in mediac
از چی بگم برات منم یه کوه درد واسم چیزی نموند شدم یه دوره گرد ....دنبال من نگرد دنبال من نگرد ....یه روزی میرسه خدا خدا کنی برای دیدنم فقط دع
تکست ترانه و متن آهنگ سامان جلیلی به نام دنبال من نگرد
در این بخش ترانه دنبال من نگرد با صدای سامان جلیلی را آماده کرده ایم. تمام کارهای این آهنگ از جمله ترانه سرایی آن به عهده سامان جلیل بوده است.
ترانه, موزیک و تنظیم: سامان جلیلی
 Saman Jalili – Donbale Man Nagard
متن آهنگ دنبال من نگرد سامان جلیلی
از چی بگم برات منم یه کوه درد واسم چیزی نموند شدم یه دوره گرددنبال من نگرد دنبال من نگرد ...یه روزی میرسه خدا خدا کنی برای دیدنم فقط دعا کنیدنبال من نگرد دنبال
هفت برتری امیر المومنین علیه السلام در کلام حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله (به روایت اهل تسنن)
حافظ ابی نعیم محدث و عالم بزرگ اهل تسنن روایت کرده است:
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی حُصَیْنٍ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثَنَا خَلَفُ بْنُ خَالِدٍ الْعَبْدِیُّ الْبَصْرِیُّ، ثَنَا بِشْرُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْأَنْصَارِیُّ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ، عَنْ مُعَاذِ بْنِ
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت: بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
همه ما وقتی صحبت از آرزو میشه ،یه عالمه چیز مختلف تو ذهنمون میاد که دوست داریم داشته باشیم یا اینکه کارای مختلفی هست که دوست داریم انجامش بدیم (آرزوم بود یه ماشین آخرین سیستم داشتم باهاش میرفتم دوره اروپا مسافرت ،یا همیشه آرزوم بود سه تا زبان بلد باشم ) اما متاسفانه در حد یه آرزو باقی می مونه چون که از نظر ما دست نیافتنیه ...
تو یه کتابی خوندم  که میگفت: بزرگترین آسایش آدم مربوط به منطقه ای هست  به نام یک روزی، تا زمانی که در این منطقه زندگی میک
خلاصه از رمان ملینا : 
ملینا- مامان! مامان کجایی؟مامان- اینجام مامان جان، چی شده چرا جیغ میزنی؟ملینا- مامان قبول شدم تربیت معلم، بلاخره به آرزوم رسیدم خدایا شکرت. وای خیلی خوشحالم.مامان- الهی دورت بگردم مادر، خدارو شکر که قبول شدی دخترم. بذار زنگ بزنم به بابات خبر بدم خوشحالش کنم.ملینا- باید جشن بگیریم مامان، شما قول دادی.مامان- حتما، بیا، بیا بشین ناهارتو بخور منم زنگ بزنم به بابات بهش بگم.مامان رفت و منم یه لقمه بزرگ برا خودم گرفتم و با حرص ش
آرزو داشتم معلم زبان شم که وسواس اونم تو سال کنکور و اون انتخاب رشته ی داغون آرزوم را سوزوند 
رویای نوجوونیم این بود که جایی که هستم همه منو میشناسن و محبوب و مشهورم 
اما وارونه شد همه منو میشناسن اما نه به محبوب بودن :| و من هم کسیو نمیشناسم 
 
 
 
 
 
هدف ندارم 
۳۴ سال بی هدف 
۳۴ سال بی ثمر 
امسال نیز خواهد گذشت 
فقط تا کی؟ 
نمی دونم 
امام حسن علیه السلام شبیه‌ترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله
شیخ مفید رضوان الله علیه روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمودند:
كانَ الحَسَنُ أشبَهَ النّاسِ بِرَسولِ اللّه ِ خَلقا و سُؤدُدا و هَدیا.
امام حسن علیه السلام در خلقت و سیرت و شرافت شبیه ترین مردم به رسول خدا بود.
الارشاد، تالیف شیخ مفید، جلد ۲، صفحه ۵، چاپ موسسه آل البیت لاحیاء التراث
یه زمانی آرزوم این بود وضع زندگیم بشه اینی که الان هست
ولی الان اون حس لذتی که اگه اون موقع میداشتمش رو بهم نمیده
یه جورایی حالت قدر ندونستنه:)
دلم میخواد امتحانا تموم شهو بشینم به کارو زندگیم برسم یکم سرو سامون بدم وضع زندگیمو
ولی هنوز 5 تا امتحان دادم از 16 تا:))
+برای سلامتی همه مریضا دعا کنیم خصوصا سرطانیا:)
++دارم میذارم موهام بلند شه از یه بند انگشت الان رسیده به یک وجب^-^
این دو روز نذری داشتیم انقدر راه رفتم و کار کردم که الان جنازه ام بشدت خسته ام و ناتوان شدم مثل آدمی که مدام دارن هلش میدن بهش مسیر میدن و تو مجبوری اطاعت کنی در حالی که گاهی حس میکنم حس نفس کشیدن ندارم و درس چیز بدی نیست خیلیم خوبه ولی هفده سال مدام درس خوندن حالت رو میگیره خوش حالم و شاکرم که به آرزوم رسیدم ولی خسته ام دلم آرامش میخواد نه این طور زندگی کردن رو اینطور دویدن رو بعضی وقتا بهش فکر میکنم حالم بد میشه بعضی وقتا هم میگم سخت نگیر میگذ
تا قبل از اینکه عاشقش بشم، هیچ آرزویی نداشتم، وقتی شناختمش و شیفته اش شدم تازه فهمیدم آرزو یعنی چی و واسه اولین بار یه آرزو کردم... حالا همه آرزوم شده بخشش و گذشت او. کاشکی زمان به عقب برمیگشت، کاشکی بیشتر قدرشو میدونستم... حالا که از چشمش افتادم، تازه فهمیدم بودنش چه نعمتی بود و نبودنش چقدر دردناک...
به نام خدا
و درود بر محمد(ص) و خاندان مطهرش...
و به سرعت برق و باد، تعطیلات قبل نوروز و بعد نوروز تموم شد
و بسیاری از ماها در خواب به سر می بردیم، حالا بعضی ها، کاری کرده اند، دستشون طلا.
و ان شاالله سال۹۸ به شیرینی زیاد و تلخی کم، تموم بشه.
و در کل، من آرزوم براتون به عنوان عزیز دلتون اینه:
«سخت ترین کارها به جونتون بیفته و بتونین با تلاش و برنامه ریزی، شکستشون بدین و قهرمان زندگیتون بشین»
و آرزوتون برای من رو ذکر کنین.
و این که به مغزتون زیاد بها
یه وقتا فکر میکنم به اینکه واقعا چی میخوام؟
چرا هستم؟
کارِ منو کسی دیگه نمیتونه انجام بده تو این دنیا؟؟
شده حس کنید یه جایی گیر افتادین؟؟ نه عقب میرین نه جلو میاین!؟
الان بزرگترین آرزوم اینه که بیخیال عالم و آدم باشم
بیخیال هرچی خوب و بده
و فکر میکنم درجا خواهم زد همچنان تا یاد بگیرم واقعا بیخیال باشم
وقتی میدونم از کنترل و اراده ی من خارجه
 
امروز ششمین سال فوت مادرم بود 
وفتی فوت کرد  آرزوم بود زود پنج شش سال بگذره تا بتونم کنار بیام ۲۵ سالم بود , خیلی بد گذشت این پنج شش سال , خیلی گریه کردم خیلی....
چنوری بودم وحشی و رام نشدنی...کسی که حتی دوست نداشت بند احساس یه پسر بشه و همیشه از عاشق شدن و ازدواج گریزان بود.
چنوری شدم پر از خلا..پر از تنهایی...چنوری رام شده...
لعنت به سرطان 
میخواستم مث بقیه تو ایسنتا عکس بزارم ولی ادم نیستم حال بقیه رو بد کنم ترجیح میدم تو سکوت غمم رو یاد کنم 
یک. بنظرتون کسی که کنکوریه و از قضا امتحان گسسته داره ظهر پاندای کونگ فو کار، عصر لیگ دسته یک والیبال نشسته مردان و شب قراره دورهمی ببینه دیگه چیزی برا از دست دادن داره؟
دو. امروز سه بااااار ظرف شستم :| قدر نمیدونید که من چقد زن زندگیم :))) ولی همه اینکارا رو کردم که درس نخونم :)))))
سه. تو دفترچه ای که غزل بهم هدیه داده یه چیزایی نوشتم. روزای قشنگ تو راهه. الان نه. ولی میان. من مطمئنم که به آرزوم میرسم. 
چاهار. امروز رفتم جلو آینه و با خودم حرف زدم. آین
اینم جواب چالشی که دعوت شدم ^-^
۱-ماشین(لامبورگینی )۲-کشور(کشور خودمو دوست دارم:))۳-فرزند(دختر)۴-رنگ(قرمز)۵-بازیگر (نمیدونم)۶-آهنگ(ویدیو آهنگ لاله از تی ام بکس)
۷-حیوان(آهو)۸-کتاب مذهبی (یادم نیست)۹-رمان (یه رمانی قشنگی خوندم اسمش یادم نیست: )۱۰-فیلم (اخرین جنگجوی قهرمان)۱۱-روز (فرد:)۱۲-عدد(6)۱۳-رنگ چشم( عسلی )۱۴-سنگ (مرمر)۱۵-اسم پسر (طاها)۱۶-اسم دختر (آوا)
۱۷-آرزوم (دکتر آینده بشم:)
از وقتی که یادم میاد آرزوم بود برم کلاس رقص و دیگه وقتی جایی میرم که همه میرقصن، نگم که من بلد نیستم و فقط بلد باشم دست بزنم :| 
امروز صبح اولین جلسه رو رفتم و میتونم بگم از بهترین تجربه های زندگیم بود. همش یه لبخند از ذوق روی لبم بود. مربیمون هم ماشالله انقدر خوشگل و خوش اخلاق و مهربونه و همه چی توی کلاسش خوبه که قشنگ حس میکردم سیندرلام که یهو تونستم همچین حس قشنگی رو وسط زندگیم تجربه کنم :)
چقدر چیزهایی خوبی توی دنیا وجود داره که ما هنوز تجربه ش
دوست دارم اینجوری فکر کنم که حتما حکمتی بوده که گوشیم یدفعه هنگ کرد و از بیان اومد بیرون و نذاشت که آرزوم رو منتشر کنم
چون گوشی من هنگ نمیکنه و از طرفی هم خلاف دلم نوشته بودمش. 
 
اما بعد ها شاید درباره‌ش بنویسم. 
 
اما این شب ها وقت خواستنِ...شب های رجب.. 
شب های رجب آرامشش یجور دیگه ست، با همین حال خوشی که داره باید با امام علی حرف زد، درد دل کرد، معامله کرد... ازش خواست.. 
محال که امیر مومنان بذاره ناامید برگردیم از در خونش.. 
 
 
از اون همه نوشته
سلام
هیچ حرفی برای گفتن ندارم!
فقط دلم یه معجزه میخواد
یه معجزه ی نارنجی
یه معجزه ی کوتاه و نارنجی رنگ
یه معجزه ی نارنجی با یه کوله ی دیوتر!
یعنی ممکنه یبارم اونطوری بشه که من میخوام؟
یعنی ممکنه فقط یکبار برسم به اون چیزی که آرزوشو دارم؟
فقط همین یبار...
میدونم به صلاحم نیست، ولی حسرتِ نرسیدن، خیلی داغش سنگین تر از اندوهِ شکست خوردنه...
☆خدایا بذار خودم شکست بخورم!
♡میشه برام دعا کنین به آرزوم برسم؟!
جواب ارشد اومد دانشگاه تهران قبول شدم خیلی خوش حالم خیلی زیاد آرزوی چندین سالم بالاخره به حقیقت پیوست .
هر آرزوم که واقعی میشه آرزوی جدیدی شکل میگیره که خیلی بزرگتر از اولیه و گاهی وحشت میکنم که دارم به کجا میرم مدام انتظارم میره بالا و من همین الانم به اندازه کافی خسته هستم نمی دونم قراره تا کجا پیش برم.
 
 
 
تو این لحظه بزرگترین آرزوم اینه که توی اتاق خودم باشم،در اتاقو مثل همیشه ببندم و توی خلوت خودم تموم کارامو انجام بدم و الان چقدر همچین چیز کوچیکی دور از دسترسه.اقلا دلم میخواست توی خوابگاه یه اتاق واسه خودم داشته باشم حتی اگه انقدر کوچیک باشه که نتونم توش اونقدرا حرکت کنم اما فقط تنها باشم و هیچکس رو نبینم.چقدر از اتاقم خستم.فشار روم زیاد بوده ایم مدت و خیلی حساستر شدم و از کوچکترین حرفی ناراحت میشم.چقدر دلم میخواست الان هیچکسی رو نبینم...
x نشسته‌بود تو آزمایشگاه و داشت ریز به ریز برنامه‌هایی که برای آینده‌ش داره رو برای y توضیح می‌داد. (xمذکر و y مونث). من هم تنها شخص باقی‌مونده تو آزمایشگاه بودم و کاملا احساس "خرمگس معرکه" بودن داشتم و تو اون لحظات تنها آرزوم این بود که توی یکی از سریال‌های صدا و سیما باشیم و x دست کنه تو جیبش و یه اسکناس بده به من و بگه: عموجان، برو برا خودت یه بستنی بخر که تا من دارم با خاله حرف می‌زنم حوصله‌ت سر نره!
* اشاره به نقش اینجانب در فضای توصیف شده!
کلاس چهارم که بودم یکی از دوستام عید رفته بودن ایتالیا...کلی از اونجا عکس آورده بود و من واقعا دیوونه اونجا شده بودم... بعد از اون روز من تا مدت ها همش تو اینترنت عکسای ایتالیا رو نگاه می کردم و آرزوم بود یه روز برم اونجا رو از نزدیک ببینم....خیلی هم به مامان بابا می گفتم که یه بار بریم ولی..انتخاب مامان همیشه فقط یه جا بود...فقط کانادا، کانادای لعنتی...
بابا هم بهش حق میداد همیشه، می گفت فرصت برا سفر کم پیش میاد و حق داره بخواد پدر مادرشو ببینه ولی ب
تحقیق کردم دیدم هیچ روزی به اسم روز مادر بزرگ نداریم. فک کردم وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
وووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
به این نتیجه رسیدم که 18 مرداد یا 9 اگوست رو به عنوان روز مادر بزرگ نام گذاری کنم.
 
 
 
 
 
 
 
 
همتون موظفید پست بذارید و تبریک ب
از جام بلند شدم 
مانتوی نازکم رو انداختم روی دوشم 
اومدم بیرون گفتم کی پایه اس بریم تو این هوای بارونی تو حیاط پیاده روی و حرف بزنیمممم ؟؟؟ 
هیچی یه متخصص اورژانس و سه تا اینترن پایه شدن و رفتیم...
زیر نم بارون نفس عمیق میکشیدیم و ریه هامون پر میشد از عطر صنوبر و کاج...
ماه کامل بود...
دکتر گفت یکی یکی بیاین برای هم آرزوهای خوب کنیم...
میگن هروقت به ماه کامل نگاه کنی آرزوت برآورده میشه... 
پویان گفت سلامتی مادر پدرهامون...
تانی گفت خلاص شدن از این زن
دوسِت دارم
عشق پاک منی
بزرگترین شانس زندگی من  آشنایی و ازدواج با توست
بهترین دوست در تمام دوران زندگی من تو هستی
در این دنیا هیچ کسی برای من مثل تو نمیشه
بدون تو به هیچ و با تو به همه چیز میرسم
میخوام همیشه با تو باشم
دنیای بدون تو رو حتی تصور هم نمیتونم کنم
همیشه تو رو از خدا میخواستم و به آرزوم رسیدم
رؤیاها و آرزوهای من با وجود تو تحقق پیدا میکنه
تو خیلی خیلی برای من عزیزی
تو باعث شدی که ما، توی زندگی خوشبخت بشیم
تو، زندگیمو دگرگون کرد
بزرگ شد...
حُرمت گذاشت هر که به زهرا(س) بزرگ شداندازه‌ی تمام دو دنیا بزرگ شد
در وادی حسین هرآن که قدم گذاشتقطره ولی به وسعت دریا بزرگ شد
مجنون خلوص داشت اگر ماندگار ماندمجنون بزرگ شد که لیلا بزرگ شد
اینجا ادب مسیر رسیدن به قُلّه هاستسَر خَم نمود حضرتِ  حُر  تا بزرگ شد
او سجده کرد و قبله‌ خود را عوض نمودتیره نماند و چون شب یلدا بزرگ شد
آغوش وا نمود و پذیرفت توبه رادر پیش خلق بیشتر آقا بزرگ شدحُرّ پیر وادی همه‌ اهل توبه استبر اهل توبه مُرشد و با
یکی بود یکی نبود قصه تدی و ستاره آرزو از این قراره که خرس کوچولویی بود به نام تدی ، تدی توی آخرین روز پاییز زیر درخت نشسته بود تا آخرین ستاره ی پاییز بیفته پایین.تدی توی یه کتاب خونده بود که اگه موقع پایین افتادن آخرین ستاره ی پاییز، آرزو کنی، آرزوت هرچی که باشه برآورده میشه.همینطور که تدی به آسمون خیره شده بود، جوجه تیغی کوچولو بهش نزدیک شد و پرسید: “تو آسمون دنبال چی میگردی تدی؟”تدی گفت :  “دنبال آخرین ستاره ی پاییز.”” برای چی؟”” برای ای
نمیدونم چه طوری بگم این روزا از نظر روحی اصلا پایدار نیستم..مثل یه ماهی کوچولو افتادم توی ساحل یه اقیانوس، نزدیک آب...با وجودی که یک روز آرزوم بوده که اینجا باشم ..اما الان دیگه میترسم این یه قدم آخر رو بردارم ..می دونی چی من رو تو این مسیر پر فراز و نشیب انداخت؟؟یه دنباله ریاضیاتی...که انقدر دنبالش دویدم تا که به اینجایی که هستم رسیدم..به این اتاق جادویی...
من طعم گس و تلخ طلاق رو چشیدم..انگار که تو این مدت هیچ کدوم از موفقیت ها مو نتونستم باور کنم..
چن سال میشه که
یکی کنارمه
بی بوسه و بغل
اون داد می‌کشه
من توی فکرتم
پشت اتاق عمل
دعای من شده
ای کاش دخترم
شبیه تو نشه
دردام بیشتره
از درد همسرم
که فکر بچشه
موهای مشکی و
چشمای قهوه ای
دلش رو می‌بره
اسمی که دوس داره
اسم توئه ولی
این زجر آوره

من اون مداد سفیدم که وقت نقاشیت
میون باقی رنگا غریب و بی کس شد
دوباره یاد تو افتادم و زمان برگشت
دوباره یاد تو افتادم و هوا پس شد

چن سال میگذره
از گریه های من
از ازدواج تو
از عشقی که یه روز
ارزون فروخته شد
تو
سلام 
. آرزو اسم قشنگیه اما معنایی زیبا تری داره آرزوی من رضایت وخوشنودی استادم از منه سه شنبه متوجه شدم کمی تا آرزوم فاصله دارم چقدر می تونه دلنشین باشه وقتی استاد بازنشسته و باتجربه ازام تعریف میکنند وابراز رضایت میکنند .
   شاید بپرسید چیزی شده؟نه دوستای من همه چیز آروم قدم قدم از روزام که میگذره به هدفم به چیزی که میخوام نزدیک میشم لذت بخش ترین کارم میشه قدم زدن تو کتابخونه و لابه لای کتابا گشتن از بحث درسی و تاریخی گرفته تا فردی و ازدواج
فکر کنم اولین آرزوم ،آرامشه ، در کنارشون...
وقتی ارامش نیست ، اگه یه روز نباشن؟ حتی باااینکه بدم میاد ازش ، چی میشه زندگی؟!
عمیقا نگرانم ، نگرانم بدبختی ها بیشتر شه ، چه بیچاره ایم ما نه،؟!
خدایا اگه دقت کنی ، یه دلخوشی کوچیک هم ندادی میدونی؟!
بیچاره تر از بیچاره میکنی و هی ناشکری کنیم بیچاره تر میشیم ، خدایا چی بگم بهت؟!
چرا اینطوری میکنی باهامون؟!
چرا میخوای بدبخت ترم کنی؟
من میدونم اتفاقای بد دارن نزدیک میشن...
از همچی بدم میاد خدا ، به هیچی اع
خدایا شکرت که به من توفیق دادی این 28 روز شکرت رو به جا بیارم و تا بتونم و حسم خوب باشه باز هم توی دوره ی شکرگزاری شرکت می کنم و شکرت رو به جا میارم...
خدایا شکرت که آدم های اشتباهی رو از زندگیم بیرون انداختی و آدم های بی نهایت خوبت رو وارد زندگیم کردی...
خدایا شکرت که ذهنم و خودم ثروتمند هستیم...
خدایا شکرت بابت اینکه کمکم کردی به آرزوم کم کم برسم و هنوز هم دارم رشد میکنم....
خدایا شکرت بابت دوستای وفادار و عزیزم که کمکم می کنند ، کنارم هستندو هیچ منت
+ وابستگی یا علاقه، کدام حس نسبت به من داری؟
- من به کاکتوس اتاقم علاقه دارم و به لیوان قهوه ام. اما می توانم به جز آنها زندگی کنم یعنی وابسته نیستم.
+ بدون من چی؟
- شما را هیچوقت نداشتم که حس نبودنت را درک کنم.
+ و داشتنم؟!
- داشتنت یک آرزوست نه وابستگی. اگر بهت نرسم میگم به آرزوم نرسیدم ولی اگر وابسته ات باشم اون موقع میگم به زندگی نرسیدم.
+ خوب، تکلیف چیه؟
- مگه منتظری؟!
+ نباشم؟!
- نمی دانستم!
+ بعضی انتظارها بی حس اند. با اینکه طرف منتظره ولی اگه چیز
 
واژگانی از جنسِ شور و مهر و شیدایی
 
از اونجا که ظاهراً عاقِّ خواهر شدم
و دیگه توفیقِ ارتباط و پیوند و تماس با او رو ندارم 
همینجا باهاش می حرفم؛
 
خواهرِ نازدانه ام
خیلی اندیشناکِتَم
(یعنی تو فکر تو ام)
الهی داداشت برات بمیره که توی خونه اسیر شدی
برای تو که عادت نداری، خیلی سخته می دونم
اونم توی غربت و تنهایی
خیلی دوست داشتم الان که شرایط سخت شده نزدیکت بودم و برات باعث خیر و برکت و شادی می شدم
یه روز آرزوم با حقیقت پیوند می خوره، مطمئنم
خواه
صبحی دوباره با یکی از دوستان(****) رفتیم که به کتابخونه باغ اکبریه سربزنیم برای اینکه اونجا کتاب با موضوع علوم اجتماعی بیش تر داشت
از قضا نوشته بود از 6مهر تا 20 مهر بسته است ...
کنارش کتابخونه امام رضا بود رفتیم
بپرسیدم از مسئولش که میشه بدون عضویت از بخش سالن مطالعه استفاده کرد گفت : بله 
بعد راه افتادیم سمت خوابگاه تو راه کتابخونه و خوابگاه دانشگاه علوم پزشکی بیرجند هستش هر وقت از کنارش رد میشم دلم انیش میگیره یه چیزی مثل یه بغض ،حسرت و شکست تم
انسان شناسان عادات غذایی را به عنوان کلیتی پیچیده از فعالیت‌های آشپزی، تمایل‌ها و تنفرها، آگاهی جمعی، اعتقادات، تابوها، موهومات وابسته با تولید و تهیه و مصرف غذا و در یک کلام یک مفهوم فرهنگی بزرگ می‌نگرند. به عنوان یک مفهوم فرهنگی بزرگ، غذا را در مواجهه و ارتباط با بسیاری از مفاهیم فرهنگی دیگر می‌بیینند.
ادامه مطلب
سینه مردانه می‌تواند بیانگر دو چیز باشد، یکی بزرگ شدن سینه مردان به علت تغییرات هورمونی که به عنوان یک بیماری شناخته می‌شود و عنوان عمومی ژنیکوماستی دارد که این مشکل بیشتر در دوران بلوغ و همچنین دوران کهن‌سالی اتفاق می‌افتد.
دیگر موردی که بزرگ شدن سینه مردان را در اولویت قرار می‌دهد، تجمع چربی‌های بین بافتی در قسمت سینه است که عنوان عمومی شبه-ژنیکوماستی دارد.

ادامه مطلب
دیروز بعد پخت ناهار و دستی به سر و روی خونه کشیدن، با ب رفتیم توی حیاط و اونجا را شستیم و تمیز کردیم و کمی به باغچه رسیدیم و روز خوبی داشت رقم میخورد که ب اومد طناب لباسی را باز کنه و دست چپش نمیدونم دچار گرفتگی شده یا یه مشکل دیگه پیدا کرده.. ب زیر بارم نمیره بریم دکتر و میگه توی این وضع نه دکتره و نه عاقلانه اس
با خودم میگم نکنه با حرفای روز قبلترش، خدا خواست بهم بفهمونه سلامتیتون مهمتره و اون آرزو اولویت بعدیشه.. ولی من ۵ سال آرزوم سلامتی و شفا
شاید یکی از سخت ترین کارهای دنیا انتظار هست،من خودم در انتظار ها خیلی صبور نیستم ولی نباید تو زندگی انتظار ها آدم رو نا امید یا از پا در بیارنباید شروع کنی کارهای دیگه انجام دادن و موضوع انتظار فکر نکنی...الان تقریبا 20 روز شده که درخواست برای CAQ دادم و اداره مهاجرت کبک قرار مثلا تو 20 روز کاری این درخواست بررسی کنه، با اینکه برای این درخواست مدارک زیاد نمیگیره و بیشتر یک فرم ساده هست نمیدونم چرا انقدر طول میکشه بررسی کنن.تازه جواب CAQ که بیاد میر
توی این لحظه‌های آخر بدجوری افتادم به مرور سالهایی که گذشت، مدام میرم تو فکر لحظه لحظه‌هایی که با بالا‌و‌پایین روزگار پیچ‌وتاب خوردم و پیش اومدم. گاهی شاد بودم و گاهی خسته، گاهی سرخوش و گاهی ناامید که فقط به یه چیز فکر میکردم که سال بعد و روزهای بعد بهتر از این باشه.
اسفند۹۰: همون سالی که دانشگاه قبول شدم، که نگم واسش چقدر جنگیدم و خدا میدونه جلوی همه وایسادم؛ آرزو کردم وارد فضای کار بشم و روسفید باشم از این انتخاب...
اسفند۹۱: سال سختی رو پش
واقعا دیگه نمی دونم معنی امید و ناامیدی چیه و چه حرفی امیدوار کننده است و چه حرفی ناامید کننده !
به هر چی نگاه میکنم یک موضوع بارز میاد جلوی چشم ام . یک شیب تند به سمت پایین . اونقدر اوضاع را نابسامان میبینم که دیگه کمال گرایی من و تفکر نقادم را هم لازم نداره تا بگن اوهوی چرا اینجاش اینجوره و اونجاش اونجور !
انگار همه چیز و همه کس در رالی سقوط شرکت کردند .
خب شاید بشه گفت : اوضاع ما آدما بدجور ناامید کننده است !
اما هنوز یک اتفاقاتی هم میافته که حوا
نوجوان که بودم، آرزو داشتم شب تولدم تا صبح برف بیاد و من بشینم دونه های برف رو از پشت پنجره نگاه کنم و ذوق کنم که آرزوم بر آورده شده. اما تو این 29 سال این اتفاق نیوفتاده بود. تا این که دیشب تهران برف اومده اما من اصفهان بودم. تو اصفهان به غیر از باد و سوزِ خشک هیچی نمیاد! عکس هم کیک دونفره مونه که خیلی برای دو نفر زیاد بود، کلا من عادت ندارم تولدم خلوت باشه اما هرچی فکر کردیم اینجا کسی رو نداشتیم که دعوت کنیم...
+آووکادو میخواست بره واحد روبه رویی
کنکور که داشتم اینستاگراممو حذف کردم اما دو سه تا صفحه بود ک آدرساشونو حفظ بودم و با مرورگر میخوندمشون. 
یه پیجی بود که پرایویت بود من هر از چند گاهی مثل این عاشقا میرفتم و به عکس پروفایل و بیوش زل میزدم. صفحه مال ی خانومی بود .تو عکسش یه شال سبز پسته ای پوشیده بود و میخندید یه جوری ک حس میکردم چ موفقه. زیر اسمش نوشته بود کاردیولوژیست. به بیوش زل میزدم و خودمو تصور میکردم که جای اونم..آرزوم بود و هنوزم هست. نمیدونم قراره بعدا هم باشه یا اینکه کشی
 
 
 
اون شب تا صبح نخوابیدم کلی فکر و خیال توی سرم بود آخه قرار بود صبحش برای اولین بار بعد از دوترم برم بیمارستان به عنوان کارآموز و فقط چندساعت تا رسیدن به یکی از بزرگترین آرزوهام فاصله داشتم هیجان داره دیگه مگه ن؟
بعد از خوردن صبحانه روپوش سفیدم رو برداشتم و با عشق و لبخندی که روی صورتم بود درون کاورش گذاشتم اتیکت روهم بهش وصل کردم، وسایلم رو برداشتم و به سمت بیمارستانی که یه روزی آرزوم بود توش کار کنم راه افتادم.
ادامه مطلب
من مدرسه رو دوست دارم نه به‌خاطر اینکه درس خوندنو دوست دارم و طالب کسب علمم. اونجا رو دوست دارم چون آدمای توشو دوست دارم. چون اون شیش نفر اونجا هستن که می‌دونن من کیم، چیم، آهنگ مورد علاقه‌م چیه، کتاب مورد علاقه‌م چیه، با کدوم شخصیت بادبادک‌‌باز همزاد پنداری می‌کنم، آرزوم اینه که یه دخمهٔ داروسازی داشته باشم یا اگه نشد فیزیوتراپی بخونم، روکدوم خواننده و بازیگر و فوتبالیست کراش دارم. می‌دونن دو هفته قبل که دم در صدرا رو دیدم دچار هارت ا
میگن:هر چی بیشتر دنبالش باشی کمتر بهش میرسی(یعنی فکر بدون عمل کردن)
میگم:درسته،ولی مگه میشه جلوی این اقیانوس بزرگ رو گرفت؟
میگن:پس منتظر باش یروزی تو این اقیانوس غرق بشی.
به دنبال جست و جوهای بنده برای پیدا کردن هدف و معنای زندگیم،گفت و گوهایی با افراد مختلف میکنم.مثلا میپرسم به نظرت عشق چیه؟یا دلخوشیت تو دنیا چیه در حال حاضر؟
دیروز به دنبال یه سوال کوچیک به یه بحث مفصل درباره آرامش رسیدیم.
ازم پرسید:آرزوت چیه؟
گفتم:نویسنده بزرگی بشم و همه دن
از الان همین الان میدونم دلتنگ خواهم شد دلتنگ دانشگاه قبلم دلتنگ حیاطش دلتنک استاد های دلتنگ فضای دانشگاه همین الان هم دلم تنگ است و چهارسال با هر سختی بهترین روزهای زندگیم شکل گرفت .
احساس به زندگی اینه هیچوقت سکون نداشتم هیچوقت یکجا ماند حالم را خوب نکرد هیچوقت قانع نشدم وقتی مهاجرت کردیم شهر برام جذاب بود تمامش رو زیر ورو کردم تمام جاهایی که برام جذاب بود دانشگاهم رو زدم تهران چون خیلی بزرگ بود بیشتر قابل کشف کردن بود و ارشدم رو زدم یه دا
خدای عزیزم سلامامروز از یکی از اقوام نزدیکمون خبری شنیدم که اولش باورم نمی شد.هنوز هم باورم نمی شه.دلم نمی خواد این خبر حقیقت داشته باشه.کاش می تونستم به "م" کمک کنم.کاش می تونستم به "الف" بفهمونم که کارش اشتباهه.گاهی اوقات فکر می کنم در مورد بعضی آدم ها اشتباه فکر می کنم.یه جورایی سردرگم کننده است.همون طور که قبلا به این نتیجه رسیده بودم باز هم به این نتیجه رسیدم که انسان موجود پیچیده و عجیبیه.
دیروز داشتم به این فکر می کردم که اگه امسال پزشکی ق
دو هفته ای میشه که تو خونه جدید مستقر شدیم. همون تیپ خونه ای که همیشه تو رویاهام مصور میشد همون محله ای که واقعا دوست داشتم اونجا زندگی کنم. یادمه نامزد که بودیم همسرم با پدرش برای شراکت صحبت میکردن که طبقه دوم خونشون رو بسازن برای ما. دقیقا تو همین محله ای که الان ساکن ایم و منم که همیشه تصویر سازیم قوی هست فکر میکردم چطوری صبحا تو بالکن خونه با سر و صدا ورزش کنم که طبقه پایینی ها اذیت نشن؟ جمعه که تو بالکن صبحانه میخوردیم همسری کش های ورزش رو
پدر بزرگ در یکی از روستا های کوچک غرب اصفهان زندگی می‌کرد.همان جا با مادر بزرگ ازدواج کرد.پدر بزرگ از خودش هیچ نداشت.با مادربزرگ در یکی از اتاق های خانه ی پدرش زندگی شان را شروع کردند.پدربزرگ فقط یکی دو ماه به مکتبِ آن زمان رفته بود.از بچگی کار می‌کرد.روی زمین مردم هم کار می‌کرد.مثلا روی زمین پدرِ مادر بزرگ.روزانه مزد می‌گرفت.گاهی هم کمک بنا می‌شد.با همین دو کار که برای هیچ کدامشان دوام و تضمینی نبود،زندگی خود را می‌گرداند.
پدر بزرگ می دوید
راستش اتفاق خاصی نمیفته برای نوشتن. همه چیز در چارچوب درس و تست و کنکوره که نوشتن راجب اینها از حوصله ی من خارجه!
من و مشاورم باهم خوبیم ، سعی میکنم خوب بخونم و راضی‌ باشه ازم ، اونم نامردی نمیکنه و تا حد ممکن سخت‌گیری میکنه. :))
گاهی متعجب و پشیمون میشم از کاری که یکسال پیش کردم. از اینکه از رشته ای که روزی آرزوم بود دانشجوش باشم گذشتم و چسپیدم به رویاهای حیطه ی علوم‌پزشکی. فکر دانشجوی اون رشته و شهر بودن دلمو آب میکنه اما همون ته ته های دلم خ
الان که یاد بچگیم می افتم نمی دونم چرا دوست داشتم بزرگ شم بچگی خیلی خوب بود حتی از کسی که دلخور بودی هم هیچی یادت نمیاد...بزرگ شدن بسی سخته یا شاید زندگی بسی ناجوانمردانه با ادم برخورد می کنه ..آهای زندگی کمتر به من سخت بگیر لطفا...
فکر کنم اردیبهشت صدای گلایه هایم را شنید که چنین هدیه ای را به من عطا کرد(:امروز از آن روز هایی ست که دلم میخواهد جیغ بزنم و بگم منم میتونم خوشحال باشم..درست همون ثانیه هایی که آرزوم بر آورده میشه...
امروز هم تولد عزیز جان،هیوا خانومه(:

همم جشن امضای یکی از نویسندگان محبوبم...
و خوشحالم که میتونم به اولی بلند تبریک بگم
و همچنین اجازه صادره شده جهت تنهایی رفتن به نمایشگاه کتاب به دستم رسید(:
فکر کنم برای اولین بار باشه که قراره به تنهایی تا یک مسیر
من می‌ترسم، خیلی خیلی می‌ترسم
من از دنیای آدم بزرگ‌ها می‌ترسم
دنیایی خاکستری، بی‌رحم، خطرناک و پر از دروغ
دلم نمی‌خواهد جزئی از این‌جا باشم، دلم می‌خواهد فرار کنم به سرزمینی دور و رنگی
من دلم نمی‌خواهد بزرگ شوم و جزئی از آن‌ها باشم
دوست دارم با کسی از این ترس و نگرانی صحبت کنم 
اما
همه شما آدم بزرگ‌ها احمقانه می‌پندارید و زاییده خیالات
بی‌خبر از این که این آدم‌ها چقدر موجودات وحشت‌ناکی شده‌اند
سرنوشت یک زن و اندازه سینه ها 
 
 
 
 
سرنوشت یک زن تا چه حد به سینه های بزرگ و یا کوچک او ربط دارد؟
 
آیا داشتن پستان های بزرگ و یا کوچک تاثیری در سرنوشت یک زن دارد؟
آیا واقعاً سایز سینه اهمیت دارد؟
سالهای سال است که زنها و شوهرهاسر این موضوع با هم بحث می کنند. مرغ همسایه همیشه غاز است و به همین خاطر است که زنها معمولاً برای خودشان دلیل ارائه می دهند که چرا باید سینه های کوچک یا بزرگ داشته باشند. اما آیا واقعاً تفاوت پزشکی خاصی بین داشتن سینه های
سلام 
من یک پسر 31 ساله ی مجرد هستم از جوانی کار میکنم، به خاطر مشکلات مالی نتونستم برم دانشگاه و به کاسبی مشغول شدم به خاطر اشتباه پدرم بر شکست شدم و بدهکار هم شدم، رفتم دنبال یه کار که البته پول زیادی توش نبود کم کم بدهکاری هام رو صاف کردم.
الان تازه دوباره از صفر شروع کردم، اونم منی که وضعم خوب بود، یک باره به شدت زمین خوردم الان استرس زیادی وجودم رو گرفته و زندگی برام جهنم شده، اونم با این شرایط وحشتناک گرونی و تنها آرزوم مردنه که البته نه ا
سلام به همه سال نوتون مبارک
دوستان من راجع به آینده م سر چند راهی قرار گرفتم! من از بچگی هوش و استعداد خوبی داشتم و همیشه آرزوم بود که دکتر بشم ولی سال کنکورم رتبه ی دلخواه رو نیاوردم و بنا به دلایلی مجبور شدم برم دانشگاه آزاد رشته ی شیمی . 
شیمی رو دوست داشتم ولی نه در حدی که بخوام مرتبط بهش سر کار برم یا ادامه ش بدم . محیط کار شیمی هم آزمایشگاه شرکت های دارویی بهداشتی و ... که اصلا کار توی شرکت رو دوست ندارم و از محیطش خوشم نمیاد، خصوصا اینکه صبح
پیش نوشت: سلام :) من توی نه گفتن خیلی اراده دارم طوری که همیشه مامانم رو به خاطر این که نمیتونه سرزنش هم میکنم! اما نمیدونم چرا نمیتونم به اینجا نه بگم. این همه جاذبه و کشش از کجا میاد عاخه؟ :/
همونطور که پیش میکردم درخشیدی، تک ستاره ی آسمون قلبم. دمت گرم *_*
امروز با اختلاف یکی از بهترین روزهای این چند وقت اخیر بود. مرسی که با بودنت و حضورت قشنگ ترش کردی. [باید سر فرصت بیام و ریز به ریز و جزء به جزء اش بنویسم که یادم نره. هر چند احتمال فراموشیش خیلی خ
همه‌شان قدهایشان بلند است اسمورودینکا.
همه‌شان دراز شده‌اند‌. من اما هنوز شانزده‌ساله‌ام. حالا از همه‌شان کوچکترم. پسرخاله‌ام، برادرِ زن‌داداشم، خواهرِ زن‌داداشم، پسرعمه‌‌ام، همه‌شان یکهو دراز شده‌اند، من اما مانده‌ام همچنان اینجا. در پی تو، که از همان ابتدا دراز بوده‌ای. همه‌شان رفته‌اند پی زندگی‌هاشان، برای خودشان کسی شده‌اند. به دنبال تشکیل خانواده، بچه‌ پس‌انداختن و جمع‌آوری مال دنیا هستند. می‌دانی اسمورودینکا، هم
یعنی میشه یه روز با خیال راحت بخوابم ، با خیال راحت برم سر کار و با خیال راحت زندگیمو بکنم؟
میشه با خیال راحت گیتار بزنم ، با خیال راحت مسافرت برم ، با خیال راحت به مامان و بابام بگم دوستت دارم ، با خیال راحت چاییم رو بخورم و با آرامش به پیشرفتم ادامه بدم؟!
یا تا آخرش باید همینجوری بدوم؟!!!!!
امروز یکی از دوستام زنگ زد و متوجه شدم چند تا از هم کلاسی های قدیمیم یه شرکت خیلی خیلی خوب توی عسلویه مشغول به کار شدن و تونستن توی آزمون های استخدامی سربلند
امروز در بخش انتظار داروخانه، خانمی روبه‌رویم نشسته‌بود. قوی جثه بود و از لهجه‌ش مشخص بود که اهل این حوالی نیست. و به عنوان یک قضاوت سطحی، از ظاهرش پیدا بود که وضع مالی چندان مناسبی ندارد. پسر تقریباً نوجوانِ درشت‌هیکل‌ش هم کنارش نشسته‌بود. 
خانم داشت برای اطرافیان‌ش که یا بیمار سرطانی بودند و یا از اطرافیان بیماران سرطانی، از سرگذشت خودش با بیماری‌ش می‌گفت و من هم مخفیانه گوش می‌کردم. برایش تشخیص سرطان سینه داده‌بودند. پس از تشخیص ش
راههای خلاص شدن از شر نوک سینه های بزرگ
 
 

نوک سینه های بزرگ در مردان نسبتاً شایع است
ممکن است نوک سینه بعضی از خانم ها و آقایان بزرگ باشد که باعث تضعیف اعتماد به نفس می شود. نوک پستان به دلایل مختلفی می تواند بزرگ شود که در ادامه مطلب روش های کوچک کردن نوک سینه را می خوانید.
ادامه مطلب
کتاب جادوی فکر بزرگ اثر دیوید جوزف شوارتز
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
کتاب صوتی جادوی فکر بزرگ از دیوید جوزف شوارتز + Pdfpanteashop.ir › جادوی-فکر-بزرگ۲۰ تیر ۱۳۹۶ - دانلود رایگان کتاب جادوی فکر بزرگ - دیوید جوزف شوارتز در این کتاب شما با روشهای ... سلام کتاب بخواهید تا به شما داده شود اثر استر و جری هیکس.
جادوی فکر بزرگ» اثر دیوید جوزف شوارتز - فرهنگ پرسfarhang-press.com › خانه › کتابخانه۱۹ بهمن ۱۳۹۶ - نا
یک روز لیست توانمندی ها و داشته هامو مینویسم قطعا طومار خواهد شد. 
اما مساله دردآور من اینه که
نه ! من جنبه ندارم !
شبیه کسی هستم که هزاران راه در پیش روی داره و قدرت اختیارش باعث عذابش شده .
از روزمرگی از کسی نبودن
از روان بنه بی ارزشی ذاتی بشری
از نابودی محض و از جهانی بی هیچ اثر از من
میترسم.
آرزوم اینه کاااش یک روز خدا بیاد پایین ( یا من برم بالا) و منطقی با هم صحبت کنیم ...
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
هوالرئوف الرحیم
زیارت آقا شب تولد اتفاق افتاد.
همه کارهام رو تو صحن کوثر انجام دادم. نماز مغرب و زیارتنامه و نماز زیارت. 
وقتی وارد حرم شدیم به خودم و بچه ها و رضا نگاه کردم. که تنهایی آروم آروم تو اون جمعیت وارد صحنها می شدیم. اونم شب تولد. به رضا گفتم :
می دونی اینهایی که الان داره اتفاق می افته همه ی عمر آرزوم بوده؟
یه لبخند کجی زد و باز برگشت به رفتار اعصاب خرد کن قبلش.
تمام کارهام رو کردم. رضوان رو دستشویی بردم. بعد با ریحانه که رضوان دستش  بو
همه‌شان قدهایشان بلند است اسمورودینکا.
همه‌شان دراز شده‌اند‌. من اما هنوز شانزده‌ساله‌ام. حالا از همه‌شان کوچکترم. پسرخاله‌ام، برادرِ زن‌داداشم، خواهرِ زن‌داداشم، پسرعمه‌‌ام، همه‌شان یکهو دراز شده‌اند، من اما مانده‌ام همچنان اینجا. در پی تو، که از همان ابتدا دراز بوده‌ای. همه‌شان رفته‌اند پی زندگی‌هاشان، برای خودشان کسی شده‌اند. به دنبال تشکیل خانواده، بچه‌ پس‌انداختن و جمع‌آوری مال دنیا هستند. می‌دانی اسمورودینکا، هم
نمی توانی درک کنی که بزرگ شده ای. از دیگران می شنوی اما واقعا متوجه نمی شوی که چقدر تغییر کردی و دیگر آن دخترک گذشته نیستی. نمی فهمی تا وقتی به همان جایی می روی که از دوران بچگی ات به بعد دیگر نرفته بودی... آن موقع، قسم می خورم، با تمام وجود بزرگ شدنت را می فهمی. وقتی دیگر غر نمی زنی که برویم خانه، وقتی دیگر با دیدن بچه ای هم سن و سال خودت ذوق نمی کنی، وقتی دیگر با صدای بلند گریه نمی کنی، در جمع مادرت را نمی بوسی، خودت را برای دیگران لوس نمی کنی... وق
وقتی که تاریخ انقضای کارت بانکیم رو دیدم، تعجب کردم.
سال 1400.
به خیلی چیزا فکر کردم.
به اینکه نوه هام، تو محاسبه سن مادربزرگشون کمی دچار مشکل میشن و به راحتی نمی تونن حسابش کنن. به اینکه عه چه بانمک چه عدد خوشگلیه! به اینکه عه حالا باید تو خریدهای اینترنتیم، به جای سال؛ بنویسم 00 !! به خیلی چیزا فکر کردم. اما مهم ترینش این بود که من در سال 1400 تو چه حالی ام؟ دارم چیکار میکنم؟ رضایت نسبی از زندگی رو پیدا کردم؟ به چیزی که می خواستم رسیدم؟
کمی از فکر کرد
امروز دوباره تونستم زود بیدار شم و از ساعت چهار هم بیدارم. حتی با این که نمیخواستم با مامان اینا سحری بخورم خودم بیدار شدم. به خاطر همین چیزای کوچولو هم به خودم افتخار میکنم. صبح زود بیدار شدن یه لطف دیگه ای داره خب. یعنی میشه یروز به آرزوم برسم؟ آرزو... اصلا برآورده شدنی هست؟ کی منو باور میکنه؟ تقریبا هیچکس.  شاید مامانم شاید مها شاید ... ببخیال. مشاورم میگه هر وقت بحث میکشه به یه موضوع جدی من میخندمو میگم بیخیال. خب ادم نمیدونه که چی میشه که. 
من

بزرگ کردن سینه با ورزش +تصاویر
 
انواع ورزش برای بزرگ کردن سینه
 
همه ی خانمها دوست دارند سینه هایی زیبا و خوش ترکیب داشته باشند و شاید هم شنیده باشید سایز سینه خانم ها با ورزش افزایش می یابد! ولی اجازه بدهید پیش از شروع اموزش تمرینات، کمی از ساختمان بدن برایتان بگوییم.
ادامه مطلب
عنوان مقاله ای که با نام فرهاد دماوندی در مجله چاپ شد.
تصویر رو بزرگ کردم. متن کاملا بی ربط به عنوان بود.
ولی حقیقتا عنوان فریبنده ای داشت؛ شعر مسکوت، شعر متکلم، رسالت شعر چیست...؟
از اینجا مقاله ای در روزنامه شرق درخصوص این عنوان بخوانید
هوالرئوف الرحیم
زیارت آقا شب تولد اتفاق افتاد.
همه کارهام رو تو صحن کوثر انجام دادم. نماز مغرب و زیارتنامه و نماز زیارت. 
وقتی وارد حرم شدیم به خودم و بچه ها و رضا نگاه کردم. که تنهایی آروم آروم تو اون جمعیت وارد صحنها می شدیم. اونم شب تولد. به رضا گفتم :
می دونی اینهایی که الان داره اتفاق می افته همه ی عمر آرزوم بوده؟
یه لبخند کجی زد و باز برگشت به رفتار اعصاب خرد کن قبلش.
تمام کارهام رو کردم. رضوان رو دستشویی بردم. بعد با ریحانه که رضوان دستش  بو
دو ماهی که گذشت، یکی از خارق العاده ترین دو ماه های تمام عمر بود. اگرچه نمیتونستم به خاطر وجود کرونا خیلی از کارایی که براشون برنامه ریزی کرده بودم رو انجام بدم، اما تقریبا به همه آرزوهایی که از کودکی داشتم رسیدم. اینکه بعد بیست و خورده ای سال، به سطحی از درآمد و استقلال مالی رسیدم که بتونم هر چی که یه روزی میخواستم رو بخرم، واقعا غیر قابل وصف ترین حس دنیاست. اوایلش خیلی کج دار و مریض رفتار می کردم و هی میگفتم که فعلا همین دوتا مورد رو بخرم کاف
فکر می‌کردم بزرگ می‌شم، درست می‌شه دیگه..  بالاخره من که آدم خوبی ام! من که بزرگ شم مثه بقیه اشتباه نمی‌کنم..
هرچقدر بزرگ‌تر شدیم، کم‌اختیار تر شدیم. اشتباه‌تر شدیم..
هرچقدر خاستیم بلند شیم، بیشتر فشارمون دادن که «بشین سر جات!».
اون دست بچگونه‌ای که از آب بیرونه و کمک می‌خواد، کم مونده که بره زیر آب و اونم پیر بشه.
سرطان کولورکتال (CRC) ، همچنین به عنوان سرطان روده و روده بزرگ شناخته می شود ، پیشرفت سرطان از روده بزرگ یا روده بزرگ (بخش هایی از روده بزرگ) است.  سرطان رشد غیر طبیعی سلولهایی است که توانایی حمله یا گسترش به سایر قسمتهای بدن را دارند. علائم و نشانه ها ممکن است شامل خون در مدفوع ، تغییر حرکات روده ، کاهش وزن و احساس خستگی در تمام مدت باشد. 
 
بیشتر سرطانهای کولورکتال به دلیل عوامل سالخوردگی و شیوه زندگی ، و تعداد کمی از موارد به دلیل اختلالات ژنت
شب آرزوهاست، فکر میکنم پارسال همین حوالی ،چنین شبی  چه آرزویی داشتم!؟
فکر میکنم به آرزوهایِ  محقق شده ای  که باید بابتش خدارا هزار بار شکر کنم ، فکر میکنم  به  آرزوهایی که  هنوز آرزو باقی موندن ،فکر میکنم به  آرزوهایی که نباید اصلا آرزو میبودن 
فکر میکنم به بی انتها بودن آرزوهام و قشنگ بودنِ  یه عالمه آرزو هایِ  جورواجور  واسه زندگی .
فکر میکنم به امسال ،  به تَک  آرزوی  مهم قلبم ؛ فکر میکنم به حرف های مامانبزرگ  که همیشه میگن «لیله الرغائ
در مورد بزرگ کردن سینه در ترنس ها چه می دانید؟ بزرگ کردن سینه برای تغییر جنسیت شامل قرار دادن ایمپلنت سینه یا بین دنده ای و عضلات شاخه ای (قفسه سینه) در زیر بافت پستان انجام می شود.
هدف از انجام این عمل جراحی افزایش سایز سینه ها است. این مرور کلی قصد دارد اطلاعات بیشتری را درمورد آنچه در این روش انجام می شود و به چه نتیجه ای می رسد، به شما انتقال دهد.
در این مقاله از بخش جنسی و زیبایی دکتر سلام به بررسی بزرگ کردن سینه در ترنس ها می پردازیم. بزرگ کر
استاد بزرگ
واژه "استاد بزرگ" به بالاترین عنوان
بین المللی که کسی می تواند در شطرنج کسب کند اشاره می کند. این واژه در سراسر قرن
نوزدهم و اوایل قرن بیستم برای اشاره به شطرنجبازان بسیار قوی استفاده می شد تا
1950 طول کشید تا این عنوان به شکل خاص ابداع و به کار رفت. به منظور کسب این
عنوان، شطرنجباز نیاز دارد تا توانایی هایش را در تورنمنت ها و در مقابل دیگر
اساتید بزرگ اثبات کند اما به محض اینکه این عنوان کسب شد دیگر نمی تواند پس گرفته
شود.
خرید قرص وایمکس وزارت بهداشت

و قطر اندام تناسلی مردان روش های وایمکس سایز قرص وایمکس بزرگ کننده آلت تناسلی روشهای وایمکس اندازه عضو تناسلی روشهای سنتی برای وایمکس طول قرص وایمکس بزرگ کننده آلت تناسلی راهی برای دراز و کلفت کردن قرص وایمکس بزرگ کننده آلت وایمکس قرص بزرگ کننده قرص وایمکس بزرگ کننده آلت خرید قرص گیاهی بزرگ کننده بدون بازگشت خرید پستی داروی بزرگ کننده دستگاه تناسلی بزرگ کردن قرص وایمکس بزرگ کننده آلت داروهای گیاهی دا
اسکرابر بزرگ
اسکرابر بزرگ یکی از انواع دستگاه های کف شوی است که برای نظافت محیط هایی با مساحت بالا مورد استفاده قرار می گیرد.
اگر به قیمت دستگاه اسکرابر بزرگ نیاز دارید با شماره ۰۹۱۲۲۹۳۷۵۷۸ تماس  حاصل فرمائید.
دستگاه کف شوی بزرگ یک وسیله بسیار ایده آل برای شستشو کف زمین است که سرعت بسیار بالایی در امر نظافت دارند.
اگر مساحت محیط زیاد باشد برای شستشو و خشک کردن کف زمین بهترین وسیله دستگاه های کف شوی بزرگ با ظرفیت بالا هستند.
دستگاه های اسکراب
متن زیر، ترجمه‌ی پستی با همین عنوان از سایت writetodone است.
 
 
اسطوره‌ی نویسندگی بودن، کار آسانی نیست. در واقع، حتی یک نویسنده معمولی بودن هم دشوار است. نیاز به شجاعت، صداقت و بصیرت دارد. بیش‌تر از همه، نیاز دارد که شما انتقادپذیر باشید.چه چیزی شما را به یک نویسنده‌ی موفق تبدیل می‌کند؟ و چه درسی می‌توان از اسطوره‌های ادبی گذشته و حال یاد گرفت؟در این‌جا ۷ درس از بزرگان تاریخ ادبیات را با هم مرور می‌کنیم.
برای خواندن ادامه مطلب، روی عنوان پست
همیشه باید مواظب سخن خود باشیم؛ گاهی واژه یا سخن بسیار کوتاه است اما چنان بزرگ است که بنیانی را به لرزه در می آورد؛ پس انسان توانایی تحقق اعمال بزرگ را با سخن دارد؛ و چنین نیست که سخن گفتن همیشه بی ارزش و ناچیز و کوچک باشد بلکه گاهی سخن هم بزرگ است و هم بنیان برانداز یا بنیان گذار؛ پس گاهی سخن کوتاه اما بسیار و کوچک ولی بزرگ است.
ادامه مطلب
 رسیدم خانه و مام‌بزرگ با یک عالمه نان نشسته بود روی مبل و با قیچی تکه‌تکه می‌کردشان برای بسته‌بندی. کنارش روی زمین نشستم و یک‌ تکه‌ی خشکش را کندم و دندان گرفتم. دایی خانه‌ی ما بود. قرار بود شبانه راهی جاده شود برای سفری. توی آشپزخانه بود، پرسید شام می‌خورید؟ مام‌بزرگ گفت فعلا نه، تو بخور که زود راه بیفتی بیچاره نکنی من رو. دایی پرسید من شب تا صبح رانندگی می‌کنم، تو بیچاره می‌شی؟ گفتم مام‌بزرگ تا برسی نمی‌خوابه. گفت من چهل ساله دارم را
در مورد بزرگ کردن سینه در ترنس ها چه می دانید؟ بزرگ کردن سینه برای تغییر جنسیت شامل قرار دادن ایمپلنت سینه یا بین دنده ای و عضلات شاخه ای (قفسه سینه) در زیر بافت پستان انجام می شود. هدف از انجام این عمل جراحی افزایش سایز سینه ها است. این مرور کلی قصد دارد اطلاعات بیشتری را درمورد آنچه در این روش انجام می شود و به چه نتیجه ای می رسد، به شما انتقال دهد. در این مقاله از بخش جنسی و زیبایی دکتر زخم به بررسی بزرگ کردن سینه در ترنس ها می پردازیم.
ادامه مط
سلام دوستان
بابای من که هم توانایی داره، هم میتونه منو داماد کنه منو بیچاره کرده، یک روز میگه این خونه برای تو هستش، یک روز میاد میگه این زمین برای تو باشه و ...
هر چی بهش میگم بابا بیا منو داماد کن فردا تو پرونده ت این همه گناه می نویسن که حالت گرفته بشه ، بابا اگر من نخوام اول مدرک لیسانس و بالاتر بگیرم کی رو باید ببینم، هر چی میگم با ازدواجم میشه ادامه تحصیل داد قبول نمیکنه، خانوادهای ما معمولا 18 سالگی داماد و عروس بودن، حالا به ما که رسید بای
صورتِ عکس تو آلبوم خیسه...
دوباره خاطرتو بوسیدم... (کلیک)
نگات کردم تو قابِ عکس، نمیدونم که بارِ چندمی میشه...
چقدر حیفه بدونِ تو موهام جو گندمی میشه... (کلیک برای گوش دادن)
یکی از بزرگترین آرزوهام.... نه .... نه... بزرگترین آرزوم این بود کنارت باشم و سفید شدن گیساتو ببینم... عشق کنم و بخونم... حرف و حدیثت منم، عاشقِ گیست منم... سپیده مثل برفه... راس راسی خیلی حرفه... (کلیک برای گوش دادن)
قشنگ میشد اگه بودی و من سفید شدن گیسهاتو میدیدم و قربون صدقه ی سپیدی و پا
دیروز که شیرینی به دست رفتم دانشکده پزشکی، حس می‌کردم دارم رو ابرا راه میرم. وقتی از اتاق دانشجوها مُهر پیدا کردم، تو آزمایشگاه سجاده پهن کردم و نماز شکر خوندم، انگار داشتم خواب می‌دیدم. وقتی از دکتر ع. با لحن شیطنت‌آمیزی پرسیدم "حالا از کی بیایم سر کلاس؟" جمله‌ای رو تکرار کردم که قبل از این هزار بار تو ذهنم تکرار شده بود. بهش گفتم کمکم کردین به آرزوم برسم، خدا بهتون خیر و طول عمر با عزت بده. همه خوشحال شدن از اینکه دانشجوشون شدم. همه یعنی دک
 آقا مهرداد خیلـی از غیبــت بدش میومد اصلا خوشش نمیومد جایی نشسته ڪسی غیبت کنه... سعی میڪرد مجلس رو ترڪ ڪنه...
تو خـونـه همیشه میگفتن دلـم میخواد تو خـونـه من غیبــت نباشه...دلم میخواد خدا و ائمه به خونه زندگی من یه جور دیگه نگاه ڪنن...
بسیار مهـربـان بودن و مودب..رفتـارش با فامیل و همسایه زبانزد بود انگار این مـرد خوبی تمام رو داشت،
هیـچ وقـت عصبـانیـت ایشون رو نمیشد دید بے انـدازه صبــور بودن
و مـدام ذڪــر لبش این بود ...و ڪفــی بـاللـه نـاصــر
باسلام
جلسه ۹۳
لینک دانلود فایل صوتی جلسه ۹۳، سه شنبه ۴ دی ۱۳۹۷ (23.2 MB صوت با کیفیت wma -صندوق بیان)
17 ربیع الثانی 1440
لینک کمکی جلسه ۹۳ (30.97 MB صوت با کیفیت mp3 -سرور ابری پرشین گیگ)
موضوع جلسه:
-  ایام الله (جلسه دوم)
اولیای خدا در نزول عذابهای بزرگ و نزول نعمتهای بزرگ دست قدرت خدا را برای مردم آشکار میکنند تا آن ایام با بروز قدرت خدا نصب یوم الله در تاریخ میشوند 
پس هم در نزول عذاب های بزرگ سیطره قدرت الهی در جانب غضب عنوان یوم الله یافته، و هم در
جنگ جای بچه ها نیست...
شما را نمی دانم؛ اما من هنوز بچه ام.
خیلی بچه تر از آن چیزی که فکرش را میکنم.
خیلی بچه تر از یک جوان بیست ساله.
نمی دانم کی قرار است بزرگ شوم.
اصلا بزرگ یعنی کِی؟ بچه یعنی کی؟
آری جنگ جای بچه ها نیست.
ما هم که هنوز در جنگیم.
اما برای جنگیدن باید اول بزرگ شد.
من همیشه از بزرگ‌شدن وحشت داشتم و دوست نداشتم بزرگ شوم. فکر می‌کردم دنیای آدم‌بزرگ‌ها جای قشنگی نیست، الان مطمئن شدم، اما این روزها حس می‌کنم خیلی شبیه آن‌ها شدم و این ترسناک است. از پست دیروز فهمیدم
آدم‌بزرگ‌ها خیلی عجول‌اند و دوست دارند زود همه چیز خوب شود، هر اتفاقی بیفتد فوری احساسات زیادی نشان می‌دهند و نتیجه‌گیری می‌کنند. دیروز از دست آدم عزیزی ناراحت شده بودم و بعد خطر از دست دادن کار را تجربه کردم و توی خیابان دعوایم شد. فکر ک
من می‌ترسم، خیلی خیلی می‌ترسم
من از دنیای آدم بزرگ‌ها می‌ترسم
دنیایی خاکستری، بی‌رحم، خطرناک و پر از دروغ
دلم نمی‌خواهد جزئی از این‌جا باشم، دلم می‌خواهد فرار کنم به سرزمینی دور و رنگی
من دلم نمی‌خواهد بزرگ شوم و جزئی از آن‌ها باشم
کاش می‌دانستند چقدر وحشتناک ‌‌‌‌اند
میدونی چیه؟
بعضیا فقط بقیه رو میبینن ینی رفتارای خودشونو نمیبینن که چقدر زشت و حال بهم زنه:/
میدونی اینکه آدم یه هدف بزرگ داشته باشه و به خاطر اون هدفش از خانوادش دور باشه و سختی بکشه و حتی یه  کشور دیگه هم بره بازم ارزش داره اما میگم باید بسنجی هدفت واقعا ارزش این همه سختی رو دارههه؟
الان تو رفتی خب؟ ولی من میدونم به خاطر دوست پسرت رفتی حالا برا من شاخ شدی و حرف از هدف بزرگ میزنی:/
من نمیگم آدم بزرگی ام ولی دارم تلاش میکنم که باشم
پس دلم یه آدمی
جراحی زیبایی بزرگ کردن پستان-قسمت اول
 
 
 
 
جراحی زیبایی بزرگ کردن پستان
در حال حاضر هزاران محصول تجاری از کرمهای ویژه تا تمرینهای خاص، وجود دارند که ادعا می کنند می توانند سینه های شما را بزرگتر نمایند و حتی در بعضی از تبلیغات نیز فراورده هایی معرفی می شوند که توان انجام این کار مهم را در زمان بسیارکوتاه  دارند.
ادامه مطلب
تمام والدین دوست دارند فرزند آن‌ها به عنوان یک کودک باهوش و موفق شناخته شود. یک کودک باهوش در مدرسه دانش‌آموزی موفق و در جامعه فردی بدون مشکل خواهد بود. تربیت یک کودک باهوش و موفق، دوران بزرگ‌سالی او را هم به عنوان فردی پیشرو تضمین خواهد کرد. اما چگونه کودک باهوش داشته باشیم؟ تربیت یک کودک باهوش چقدر ساده است؟ پدر و مادر در مسیر تربیت فرزند خود چه موانعی را پیش رو دارند و با چه مشکلاتی مواجه خواهند بود؟ یکی از بزرگ‌ترین سوالات والدین میزا
دانلود فیلم جدید شیرجه بزرگ محصول 1399 اثری از کریم لک زاده, دانلود فیلم جدید شیرجه بزرگ با لینک مستقیم رایگان کامل کم حجم کیفیت بالا عالی بلوری 4k, دانلود فیلم جدید سینمایی ایرانی شیرجه بزرگ بدون تگ آرم تبلیغاتی و نیاز به خرید اشتراک ویژه دانلود فیلم جدید

ادامه مطلب

راههای خلاص شدن از شر نوک سینه های بزرگ
 
نوک سینه های بزرگ در مردان نسبتاً شایع است
ممکن است نوک سینه بعضی از خانم ها و آقایان بزرگ باشد که باعث تضعیف اعتماد به نفس می شود. نوک پستان به دلایل مختلفی می تواند بزرگ شود که در ادامه مطلب روش های کوچک کردن نوک سینه را می خوانید.
ادامه مطلب
ایمان نامی عشق خاص قلبم
دانلود آهنگ ایمان نامی عشق خاص قلبم
همین حالا دانلود کنید آهنگ زیبای ایمان نامی بنام عشق خاص قلبم با لینک مستقیم ♪
Download New Song By : Iman Nami - Eshghe Khase Ghalbam With Text And Direct Links
پیش دلم اومدی آروم
داشتن تو شده آرزوم
ادامه مطلب
سلام خدمت کاربران گرامی
من داوطلب کنکور نظام قدیم هستم، راهنمایی میخوام در نحوه مطالعه کلوز تست و درک مطلب در زبان انگلیسی کنکور، منابعی که برای زبان دارم ببینید خوبه؛
درک متن به زبان ساده دکتر اناریی لغات کتاب جیبی مهر و ماه
از الان دارم شروع میکنم به نظرتون میشه موفق شد، روزی چند ساعت باید مطالعه کنم، یه سوال دیگه بدون رفتن به کلاس های کنکور میشه رتبه برتر شد، من پول ندارم برم پیش یه اساتید کار بلد، هر سال هم طراحان سوالات رو سخت تر طرح
 
دانلود آهنگ جدید احسان خواجه امیری به نام خوشبختی
Download New Music ehsan khajeh amiri - Khoshbakhti
جهت دانلود آهنگ جدید احسان خواجه امیری بنام خوشبختی به ادامه مطلب مراجعه نمایید
 
من از این که تو خوشبختینه آرومم، نه دلیگیرمیه جوری زخم خوردم کهنه می‌مونم، نه می‌میرمتمام آرزوم این بودیه رؤیایی که شد دردمیه بارم نوبت ما شدببین چی آرزو کردم!یه عمره با خودم می‌گم:خدا رو شکر خوشبخته«خدا رو شکر خوشبختی»چقدر این گفتنش سخته!یه عمره با خودم می‌گم:خدا رو شکر خو
تصوری که همگان از بزرگ کردن و تربیت بچه دارند این است که تمام وقت باید مراقب بچه بود. جای خوابش راحت و گرم باشد و از بیرون بردن بچه تا زمانی که نوزاد است خودداری شود. اما امروز در پرشین وی می خواهیم سبکی عجیب از بزرگ‌ کردن بچه را به شما نشان دهیم که در کشورهای اروپای شمالی رخ می دهد.

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها